زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر
شاعر : محمد رسولی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : غزل
روی نــی مــوی تو در بــاد رها افتاده در فضــا رایحــهای روحفــزا افــتــاده
ســر تو میرود و پیــکــر تو میمــاند از هــم آیــات وجــود تو جــدا افــتــاده
آتش آن نیست که در خرمن پروانه زدند آتش آن است که در خیــمــۀ ما افتــاده
دم گــودال دلـم ریخت که انگشتت کو؟ حق بده خواهــرت اینگــونه ز پا افتاده
من به میل خود از اینجا نروم، میبردم تــازیــانه که به جــانِ تــن مــا افـتــاده
|